سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام به تک تک ِ شما دوستای خوب و وفادار ِ قدیمی.
ممنونم از لطف و محبتتون و اینکه تو این مدت به یادم بودید و به اینجا سر زدید.
من هم دلتنگتون بودم و هستم ولی متاسفانه دیگه فرصت حضور در اینجا و نوشتن و یا سر زدن به پیج هاتون رو ندارم.
از وقتی هم که فیس بوک اومد و با اصرار ِ یکی از دوستانم آلوده ی فضای فیس بوک شدم دیگه ناچاراً حضورم در اینجا کمرنگ شد و واقعاً هم رسیدگی به هر دو ، در حالی که برای یکیش هم فرصت کمی دارم ، خیلی سخته!
البته بی انصافی نباشه ، واقعا فیس بوک به این دید و بازدید ها سرعت و سهولت بیشتری بخشیده و وقت کمتری از ما می گیره برای اینکه مطالب همدیگرو بخونیم و پیگیری کنیم.
دوستای خوبم اگر از اهالی ِ فیس بوک هستید ، در صورتی که دوست داشتید و مایل بودید می تونید از این پیج با من در ارتباط باشید:
https://www.facebook.com/hana.ak.142
دوستتون دارم
و به امید دیدار...
سکوت ، زبان ِ صبوری ست!
خاموش می مانی
نه اینکه حرفی برای گُفتن نباشد ،
وُسعت ِ معنای انتظار
در کوچکی ِ حجم ِ کلمات نمی گُنجد!
گاه تنها به آهی روزگار می گذرانی
و گاه به اشکی ، غُبار ِ غم می تکانی
اما تنها کورسویی از امید
چشمان ِ خواب آلوده را
به باز ماندن محکوم می کند...
چیست این زمزمه دیگر بار
که در تو تکرار می شود:
"اندکی صبر ، اندکی صبر
سحر نزدیک است..."
حنانه
خوب باشید همیشه دوستانِ بی انتهای من...